صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو دریا دریا گذشته امدر طوفان از پی تو دست از دنیا کشیده ام بی سامان از پی تو از من از ما رهیده ام دست افشان از پی تو
گیسوی تو دام بلا ابروی تو تیغ فنا دردتدوای دل روی تو بهشت برین موی تو بنفشه ترین زنجیر به پای دل
دنیا دنیا گشته ام به بوی تو پنهان پیدا گرم گفت و گوی تو هر سو هر جا روی من به سوی تو دردا دردا کی رسم به كوی تو؟
دستم بر دامن تو بوی پیراهن تو سوی چشم عاشقان یاس و سوسن شکفد دامن دامن شکفد با یادت ز باغ جان
دیگرافتاده ام از پادر این صحرا در راهم صخره و خارا خارا خارا چون کشتی در دل طوفان یارا یارا دریاب ای ساحل دریا ما را ما را
شب و سحر به نام تو ترانه می خوانم به شوق یک سلام تو همیشه می مانم
صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو دریا دریا گذشته ام در طوفان از پی تو دست از دنیا کشیده ام بی سامان از پی تو از من از ما رهیده ام دست افشان از پی تو یارا یارا
سعیدخسروي دکترداروسازودبیربازنشسته زیست شناسی هستم، که امروز درکناررب النوع رافت وشفقت ومهربانی روزگارمی گذرانم.آن عزیزی که نهال مهرومحبتش همچنان درفضای زندگیم گل افشانی وعطرافشانی می کند
**عزيزان برداشت ازوبلاگ باذکرماخذ آزاد می باشد**